[ و گفته‏اند حارث بن حوت نزد او آمد و گفت چنین پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى‏دانم ؟ فرمود : ] حارث تو کوتاه‏بینانه نگریستى نه عمیق و زیرکانه ، و سرگردان ماندى . تو حق را نشناخته‏اى تا بدانى اهل حق چه کسانند و نه باطل را تا بدانى پیروان آن چه مردمانند . [ حارث گفت من با سعید بن مالک و عبد اللّه پسر عمر کناره مى‏گیرم فرمود : ] سعید و عبد اللّه بن عمر نه حق را یارى کردند و نه باطل را خوار ساختند . [نهج البلاغه]

السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

ارسال‌کننده : دورافتاده در : 89/4/9 4:39 عصر

السبلم علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته
السلام علینا و علی عباد الله الصالحین.

باز هم مکثِ همیشه گی ارمیا. به این جای نماز که می رسید صورتش در هم می رفت.
فکری به پیچیده گی و درهم ریخته گی موهایش به جای روی سر، توی سرش ریشه می دواند:
- من چه ربطی به بنده گان صالح خدا دارم؟
شاید خدا خواسته مرا مسخره کند. من با ...

و بعد گناهان کوچک و بزرگش را به یاد می آورد. خجالت مثل برق گرفته گی می لرزاندش
و بعد متوجه مکث زیادش می شد.

-السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.


بخشی از رمان ارمیا
نوشته رضا امیرخانی

  




کلمات کلیدی : ارمیا، نماز، گناه، بنده، رضا امیرخانی، رمان

مترجم سایت